ترور شخصیت از منظر اسلام
پرسش :
اسلام چه نگاهی به ترور شخصیت و چه برنامه هایی برای مقابله با آن دارد؟
پاسخ :
پاسخ اجمالی:
حرمت انسان ها به عنوان اعضای جامعه، امری است که بسیار مورد توجه آموزه های دین مبین اسلام است. برای مثال در آیات 11 و 12 سوره حجرات دستورهای شش گانه ای در نهی از ارتکاب چند عنوان از مهم ترین رذائل اخلاقی ذکر شده که هر گاه به طور کامل در جامعه ای پیاده شود آبرو و حیثیت افراد جامعه از هر نظر بیمه مى گردد. روایات معصومین نیز به ما می آموزد که آبرو و حیثیت افراد همچون مال و جان آنها است، بلکه از بعضى جهات مهمتر است! پیغمبر گرامى اسلام (صلّی الله علیه و آله) مى فرماید: «خون و مال و آبروى هر مسلمانی بر مسلمان دیگر حرام است». بر این اساس اسلام «ترور شخصیّت» را بسیار مذموم و ناپسند می داند. این دین مبین در راستای مقابله با این پدیده شوم، توصیه های فراوانی دارد: از جمله اینکه از «تهمت»، «مسخره کردن دیگران»، «عیب جویی»، «سخن چینی»، «غیبت»، بدبینی و «بد گمانی»، نهی و عاملان این اعمال را به شدت مورد مؤاخذه و تهدید به جزای سخت اخروی کرده است. از طرفی به همه افراد جامعه دستور داده تا از اعتماد به سخنان افراد «فاسق» اجتناب کنند تا با ترویج «شایعه» و دروغ مبارزه شود. در نهایت با «تشریع احکام قانونی سخت» با تروریست های شخصیّت برخورد شدید می کند. نتیجه اینکه دین مبین اسلام از همه راههای ممکن تلاش دارد تا از هرگونه ترور شخصیت و انتشار شایعات در جامعه جلوگیری به عمل آورد و در کنار این پیشگیری ها با مجازات دروغ گویان، اهل افتراء و ناشران اکاذیب، از حرمت و آبروی شهروندان پاسدری کند.
پاسخ تفصیلی:
در طول تاریخ، ترور شخصیت ابزار کارآمدی برای حذف افراد و گروه ها از صحنه اجتماع بوده است. تروریست ها برای این کار از ابزارهای گوناگونی استفاده می کردند، نظیر تهمت، غیبت، دروغ، شایعه پراکنی، افترا، ایجاد بدبینی، سیاه نمایی و ... . در واقع تروریست های شخصیت، با تهمت و افترا به افراد و گروه های جامعه، به بدنام کردن آنان می پردازند تا آن جا که فرد یا گروه، منزلت، نفوذ، قدرت و مقبولیت خود را از دست داده و در نهایت به انزوا کشیده شود.
به عنوان مثال، با مطالعه زندگی تمام انبیاء الهی مشاهده می کنیم زمانی که مخالفان و دشمنان یکتاپرستی نمی توانستند در برابر معجزات پیامبران الهی (علیهم السلام) پاسخی روشن و منطقی بیاورند، دست به ترور شخصیت آنها می زدند؛ آنان را مسخره می کردند و یا جادوگر و دیوانه می نامیدند. قرآن در این رابطه در آیه 11 سوره حجر می فرماید: «وَ مَا یَأْتِیهِمْ مِّنْ رَّسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِءُونَ»؛ (هیچ پیامبرى به سراغ آنها نمى آمد مگر این که او را مسخره مى کردند). آنان وقتی استهزاء را بی اثر یافتند، در مرحله بعد، پیامبران را دیوانه، مجنون، ساحر و یا شاعر نامیدند. در واقع ساحر و مجنون خواندن پیامبران الهی، تهمتی بود که مشرکان برای ترور شخصیت انبیاء و اولیای الهی به آنان نسبت می دادند. آنان تلاش می کردند با اتهام جادوگری و جنون، انبیاء را از صحنه هدایت گری جامعه خارج نمایند تا بقای قدرت و شوکت خود را، که ریشه در جهل و نادانی بشر داشت، تضمین نمایند.
همچنین معاویه هنگام به قدرت رسیدن تبلیغات منفی زیادی علیه حضرت علی (علیه السلام) کرد. هم خودش آن حضرت را بر منابر لعن کرد و هم دستور داد والیانش در اقصی نقاط سرزمین های اسلامی آن روز، آن حضرت را در منابر جمعه و جماعات لعن کنند. علاوه بر آن بسیاری از فریب خوردگان را وا داشت تا علیه حضرت علی (علیه السلام) دست به جعل حدیث بزنند و ساحت مقدس ایشان را با اتهاماتی واهی مخدوش سازند.(2) طبیعی است چنین تبلیغات مسمومی که به مدت ده ها سال از سوی دستگاه های تبلیغاتی حکومت های اموی و مروانی علیه آن حضرت انجام گرفت، اثر فراوانی در بدبینی بسیاری از نسل های برآمده و رشد یافته در آن فضای مسموم را در پی داشت و یکی از مصادق «ترور شخصیت» در تاریخ است.
موضوع حفظ اعتبار و احترام انسان ها به عنوان اعضای جامعه اسلامی، امری است که بسیار مورد توجه آموزه های دین مبین اسلام است. برای مثال در آیات 11 و 12 سوره حجرات آمده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ * یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ»؛ (اى کسانى که ایمان آورده اید! نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانى زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند؛ و یکدیگر را مورد طعن و عیب جویى قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسى پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید و آنها که توبه نکنند ظالم و ستمگرند* اى کسانى که ایمان آورده اید! از بسیارى از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمانها گناه است و هرگز [در کار دیگران] تجسس نکنید؛ و هیچ یک از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! [به یقین] همه شما از این امر کراهت دارید؛ تقواى الهى پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است).
در این آیات دستورهای شش گانه ای در نهی از ارتکاب چند عنوان از مهم ترین رذائل اخلاقی ذکر شده که هر گاه به طور کامل در جامعه ای پیاده شود آبرو و حیثیت افراد جامعه از هر نظر بیمه مى گردد. نه کسى مى تواند به عنوان خودبرتربینى دیگران را وسیله تفریح و سخریه قرار دهد و نه مى تواند زبان به عیب جویى این و آن بگشاید و نه با القاب زشت، حرمت و شخصیت افراد را در هم بشکند و نه حق دارد حتى گمان بد ببرد و نه در زندگى خصوصى افراد به جستجو پردازد و نه عیب پنهانى آنها را براى دیگران فاش کند. به تعبیر دیگر انسان چهار سرمایه دارد که همه آنها باید در دژهاى این قانون قرار گیرد و محفوظ باشد: جان، مال، ناموس و آبرو. آیات قرآن و روایات معصومین(علیهم السلام) به ما می آموزد که آبرو و حیثیت افراد همچون مال و جان آنها است بلکه از بعضى جهات مهمتر است! اسلام مى خواهد در جامعه اسلامى امنیت کامل حکم فرما باشد یعنی نه تنها مردم در عمل و با دست به یکدیگر هجوم نکنند بلکه از نظر زبان مردم و از آن بالاتر از نظر اندیشه و فکر آنان نیز در امان باشند و هر کس احساس کند که دیگرى حتى در منطقه افکار خود تیرهاى تهمت را به سوى او نشانه گیرى نمى کند.(3)
پیغمبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله) نیز در حدیثى مى فرماید: «کُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حَرَامٌ دَمُهُ وَ مَالُهُ وَ عِرْضُه»(4)؛ (خون و مال و آبروى هر مسلمانی بر مسلمان دیگر حرام است).
این توضیحات جایگاه رفیع آبرو و حرمت انسان را در آموزه های اسلامی نشان می دهد.
1. نهی اسلام از معصیتی به نام «تهمت»: تهمت زدن به بى گناه از زشت ترین کارهایى است که اسلام آن را به شدت محکوم ساخته است. خداوند در آیه 112 سوره نساء می فرماید: «وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطِیئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِینا»؛ (و کسى که خطا یا گناهى مرتکب شود سپس بیگناهى را متهم سازد بار بهتان و گناه آشکارى بر دوش گرفته است). این آیه و روایت متعددی که در باره این موضوع وارد شده نظر اسلام را در این زمینه روشن م سازد. امام صادق(علیه السلام) در باره این گناه بزرگ می فرماید: «فَإِذَا اتَّهَمَهُ انْمَاثَ الْإِیمَانُ فِی قَلْبِهِ کَمَا یَنْمَاثُ الْمِلْحُ فِی الْمَاء»(5)؛ (کسى که برادر مسلمانش را متهم کند ایمان در قلب او ذوب مى شود همانند ذوب شدن نمک در آب). در حقیقت بهتان و تهمت، بدترین انواع دروغ و کذب است زیرا هم مفاسد عظیم کذب را دارد و هم زیان هاى غیبت و هم بدترین نوع ظلم و ستم است و لذا از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: «مَنْ بَهَتَ مُؤْمِناً أَوْ مُؤْمِنَةً أَوْ قَالَ فِیهِ مَا لَیْسَ فِیهِ أَقَامَهُ اللَّهُ تَعَالَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى تَلٍّ مِنْ نَارٍ حَتَّى یَخْرُجَ مِمَّا قَالَهُ فِیهِ»(6)؛ (کسى که به مرد یا زن با ایمان تهمت بزند و یا در باره او چیزى بگوید که در او نیست، خداوند در روز قیامت او را بر تلى از آتش قرار مى دهد تا از مسئولیت آنچه گفته است در آید). در حقیقت رواج این کار ناجوانمردانه در یک محیط، سبب به هم ریختن نظام و عدالت اجتماعى و آلوده شدن حق به باطل و گرفتار شدن بىگناه و تبرئه گنهکار و از میان رفتن اعتماد عمومى مى شود.
2. توبیخ مسخره کنندگان: خداوند در آیه 11 سوره حجرات می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ»؛ (اى کسانى که ایمان آورده اید! نباید گروهى از شما گروه دیگر را مسخره کنند).
3. تحریم عیب جویی: خداوند در آیه 11 سوره حجرات «وَ لَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ»؛ (یکدیگر را مورد طعن و عیب جوئى قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید).
4. ممنوعیت سخن چینی: امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «شِرَارُکُمُ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّةِ الْمُبْتَغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَایِبَ»(7)؛ (بدترین افراد آنهایی هستند که به سخن چینی می کنند و در میان دوستان جدایی می افکنند و در جستجوی عیب برای افراد صالح و پاکدامن اند).
5. تحریم غیبت، بدبینی و بدگمانی: این اخلاقیات از جمله مهم ترین روش های تخریب وجهه افراد و گروهها می باشد. قرآن در آیه 12 سوره حجرات در این رابطه می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ»؛ (ای کسانی که ایمان آوردید؛ از بسیاری از گمان ها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمان ها گناه است؛ و [هرگز در کار دیگران] تجسس نکنید؛ و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند). خداوند در این آیه قرآن با ممنوع دانستن گمان های ناپسند، تجسس و غیبت در زندگی و رفتار دیگران، سدی محکم در برابر ترور شخصیت ایجاد نموده است. در واقع اسلام با تحریم این گونه اقدامات، آثار آنها را ممنوع و حرام می داند. چرا که وقتی تجسس و غیبت حرام گردید، دیگر بوسیله غیبت نمی توان شخصیت افراد را لگدکوب نمود.
6. پرهیز جامعه مؤمنین از اعتماد به سخنان افراد فاسق: در آموزه های اسلامی برای «پیشگیری از رواج شایعات»، از مسلمانان شده خواسته است که سخن چنین افرادی را نپذیرند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ»(8)؛ (ای کسانی که ایمان آورده اید اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید، و از کرده خود پشیمان شوید).
نتیجه اینکه دین مبین اسلام از همه راههای ممکن تلاش دارد تا از هرگونه ترور شخصیتی جلوگیری به عمل آورد؛ از پیشگیری گرفته تا جلوگیری از انتشار شایعات در جامعه.
7- احکام جزایی باز دارنده: پیشگیری های فوق در کنار احکام مجازات اتهام های دروغین اخلاقی و افترائات اجتماعی و نشر اکاذیب، نشان از جایگاه حساس حرمت و آبروی شهروندان در جامعه اسلامی است. به طور مثال حد قذف (متهم ساختن فردی به جرم زنا و لواط) طبق نص صریح قرآن در آیه 4 سوره نور، هشتاد ضربه شلاق است: «وَالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا ۚ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»؛ (و کسانى که زنان پاکدامن را [به زنا] متهم مى کنند، سپس چهار شاهد [بر مدعاى خود] نمى آورند، آنها را هشتاد تازیانه بزنید و شهادتشان را هرگز نپذیرید؛ و آنها همان فاسقانند). این آیه راه هر گونه ادعای بی پایه را سدّ کرده و اثر تبلیغاتی مدعیان دروغین را با نپذیرفتن شهادتشان خنثی می کند.
در افترا به وسیله نشر اکاذیب، اعم از این که از طریق مزبور به نحوی از انحاء، ضرر مادی یا معنوی به غیر وارد شده باشد یا نه، قانون گذار علاوه بر این که اعاده حیثیت شخص مورد افترا را در صورت امکان لازم دانسته، بلکه مرتکب را مستحق حبس تغزیری از دو ماه تا دو سال و یا شلاق تا 74 ضربه شناخته است (ماده 698 قانون مجازات اسلامی).
پی نوشت:
(1). حد قذف ترور شخص یا ترور شخصیت، حسنی، علی اکبر، درس هایی از مکتب اسلام، خرداد 1359، سال 20، شماره 3، ص 56 تا 60.
(2). حلیه الاولیاء، ابو نعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423هـ.ق، الطبعه الثانیه، ج 5، ص 356؛ الإنباء فی تاریخ الخلفاء، ابن العمرانی، محمدبن علی، قاهره، دارالآفاق العربیه، 1419هـ.ق الطبعه الاولی، ص 51؛ نهایة الأرب فی فنون الأدب، النویری، احمد بن عبدالوهاب، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1424هـ.ق، الطبعه الاولی، ج 21، ص 216؛ تاریخ الخلفاء، السیوطی، الحافظ جلال الدین، قاهره، دارالفجر للتراث، 1420هـ.ق، الطبعه الاولی، ص 194؛ العواصم والقواصم فی الذب عن سنة أبی القاسم، ابن الوزیر الیمانی، محمد ابن ابراهیم، بیروت، موسسه الرساله، 1415هـ.ق، الطبعه الثالثه، ج 2، ص 400؛ شرح نهج البلاغه، ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، محقق و مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404هـ.ق، ج 15، ص 256.
(3). تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1371هـ.ش، چاپ دهم، ج 22، ص 185 و 186.
(4). مجموعة ورّام، ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى، قم، مکتبه فقیه، 1410هـ.ق، چاپ اول، ج 1، ص 115.
(5). الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1407هـ.ق، چاپ چهارم، ج 2، ص 170.
(6). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1403هـ.ق، چاپ دوم، ج 72، ص 194.
(7). الکافی، همان، ص 225.
(8). سوره حجرات، آیه 6.
پاسخ اجمالی:
حرمت انسان ها به عنوان اعضای جامعه، امری است که بسیار مورد توجه آموزه های دین مبین اسلام است. برای مثال در آیات 11 و 12 سوره حجرات دستورهای شش گانه ای در نهی از ارتکاب چند عنوان از مهم ترین رذائل اخلاقی ذکر شده که هر گاه به طور کامل در جامعه ای پیاده شود آبرو و حیثیت افراد جامعه از هر نظر بیمه مى گردد. روایات معصومین نیز به ما می آموزد که آبرو و حیثیت افراد همچون مال و جان آنها است، بلکه از بعضى جهات مهمتر است! پیغمبر گرامى اسلام (صلّی الله علیه و آله) مى فرماید: «خون و مال و آبروى هر مسلمانی بر مسلمان دیگر حرام است». بر این اساس اسلام «ترور شخصیّت» را بسیار مذموم و ناپسند می داند. این دین مبین در راستای مقابله با این پدیده شوم، توصیه های فراوانی دارد: از جمله اینکه از «تهمت»، «مسخره کردن دیگران»، «عیب جویی»، «سخن چینی»، «غیبت»، بدبینی و «بد گمانی»، نهی و عاملان این اعمال را به شدت مورد مؤاخذه و تهدید به جزای سخت اخروی کرده است. از طرفی به همه افراد جامعه دستور داده تا از اعتماد به سخنان افراد «فاسق» اجتناب کنند تا با ترویج «شایعه» و دروغ مبارزه شود. در نهایت با «تشریع احکام قانونی سخت» با تروریست های شخصیّت برخورد شدید می کند. نتیجه اینکه دین مبین اسلام از همه راههای ممکن تلاش دارد تا از هرگونه ترور شخصیت و انتشار شایعات در جامعه جلوگیری به عمل آورد و در کنار این پیشگیری ها با مجازات دروغ گویان، اهل افتراء و ناشران اکاذیب، از حرمت و آبروی شهروندان پاسدری کند.
پاسخ تفصیلی:
ترور شخصیت
ترور به دو شاخه حذف فیزیکی و ترور شخصیت تقسیم می شود. حذف فیزیکی همان کشتن پنهانی و غافل گیرانه افراد است و شاخه دیگر ترور، ترور شخصیت است که در طول تاریخ از آن به عنوان جایگزینی برای حذف فیزیکی افراد استفاده شده است. تروریست ها در ترور شخصیت بوسیله تبلیغات منفی علیه فرد یا افرادی، به تسخیر افکار و تغییر نگرش در مخاطبان خود پرداخته و با منفی بافی، سیاه نمایی و بزرگ نماییِ نقاط تاریک زندگی فرد، نقاط ضعف او را آشکار ساخته و اعتماد عمومی را به او خدشه دار و یا سلب می کردند. در واقع ترور شخصیت یعنی اتهام بستن و شایع کردن جرمی در حق کسی، بدون آن که جرم وی اثبات شود و یا اینکه حتی جرمی واقع شده باشد. این کار به منزله نابود کردن فرد و کشتن شخصیت اوست و کمتر از ترور فیزیکی نیست.(1)در طول تاریخ، ترور شخصیت ابزار کارآمدی برای حذف افراد و گروه ها از صحنه اجتماع بوده است. تروریست ها برای این کار از ابزارهای گوناگونی استفاده می کردند، نظیر تهمت، غیبت، دروغ، شایعه پراکنی، افترا، ایجاد بدبینی، سیاه نمایی و ... . در واقع تروریست های شخصیت، با تهمت و افترا به افراد و گروه های جامعه، به بدنام کردن آنان می پردازند تا آن جا که فرد یا گروه، منزلت، نفوذ، قدرت و مقبولیت خود را از دست داده و در نهایت به انزوا کشیده شود.
به عنوان مثال، با مطالعه زندگی تمام انبیاء الهی مشاهده می کنیم زمانی که مخالفان و دشمنان یکتاپرستی نمی توانستند در برابر معجزات پیامبران الهی (علیهم السلام) پاسخی روشن و منطقی بیاورند، دست به ترور شخصیت آنها می زدند؛ آنان را مسخره می کردند و یا جادوگر و دیوانه می نامیدند. قرآن در این رابطه در آیه 11 سوره حجر می فرماید: «وَ مَا یَأْتِیهِمْ مِّنْ رَّسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِءُونَ»؛ (هیچ پیامبرى به سراغ آنها نمى آمد مگر این که او را مسخره مى کردند). آنان وقتی استهزاء را بی اثر یافتند، در مرحله بعد، پیامبران را دیوانه، مجنون، ساحر و یا شاعر نامیدند. در واقع ساحر و مجنون خواندن پیامبران الهی، تهمتی بود که مشرکان برای ترور شخصیت انبیاء و اولیای الهی به آنان نسبت می دادند. آنان تلاش می کردند با اتهام جادوگری و جنون، انبیاء را از صحنه هدایت گری جامعه خارج نمایند تا بقای قدرت و شوکت خود را، که ریشه در جهل و نادانی بشر داشت، تضمین نمایند.
همچنین معاویه هنگام به قدرت رسیدن تبلیغات منفی زیادی علیه حضرت علی (علیه السلام) کرد. هم خودش آن حضرت را بر منابر لعن کرد و هم دستور داد والیانش در اقصی نقاط سرزمین های اسلامی آن روز، آن حضرت را در منابر جمعه و جماعات لعن کنند. علاوه بر آن بسیاری از فریب خوردگان را وا داشت تا علیه حضرت علی (علیه السلام) دست به جعل حدیث بزنند و ساحت مقدس ایشان را با اتهاماتی واهی مخدوش سازند.(2) طبیعی است چنین تبلیغات مسمومی که به مدت ده ها سال از سوی دستگاه های تبلیغاتی حکومت های اموی و مروانی علیه آن حضرت انجام گرفت، اثر فراوانی در بدبینی بسیاری از نسل های برآمده و رشد یافته در آن فضای مسموم را در پی داشت و یکی از مصادق «ترور شخصیت» در تاریخ است.
حرمت و آبروی انسان از دید اسلام
موضوع حفظ اعتبار و احترام انسان ها به عنوان اعضای جامعه اسلامی، امری است که بسیار مورد توجه آموزه های دین مبین اسلام است. برای مثال در آیات 11 و 12 سوره حجرات آمده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ * یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ»؛ (اى کسانى که ایمان آورده اید! نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانى زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند؛ و یکدیگر را مورد طعن و عیب جویى قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسى پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید و آنها که توبه نکنند ظالم و ستمگرند* اى کسانى که ایمان آورده اید! از بسیارى از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمانها گناه است و هرگز [در کار دیگران] تجسس نکنید؛ و هیچ یک از شما دیگرى را غیبت نکند، آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! [به یقین] همه شما از این امر کراهت دارید؛ تقواى الهى پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است).در این آیات دستورهای شش گانه ای در نهی از ارتکاب چند عنوان از مهم ترین رذائل اخلاقی ذکر شده که هر گاه به طور کامل در جامعه ای پیاده شود آبرو و حیثیت افراد جامعه از هر نظر بیمه مى گردد. نه کسى مى تواند به عنوان خودبرتربینى دیگران را وسیله تفریح و سخریه قرار دهد و نه مى تواند زبان به عیب جویى این و آن بگشاید و نه با القاب زشت، حرمت و شخصیت افراد را در هم بشکند و نه حق دارد حتى گمان بد ببرد و نه در زندگى خصوصى افراد به جستجو پردازد و نه عیب پنهانى آنها را براى دیگران فاش کند. به تعبیر دیگر انسان چهار سرمایه دارد که همه آنها باید در دژهاى این قانون قرار گیرد و محفوظ باشد: جان، مال، ناموس و آبرو. آیات قرآن و روایات معصومین(علیهم السلام) به ما می آموزد که آبرو و حیثیت افراد همچون مال و جان آنها است بلکه از بعضى جهات مهمتر است! اسلام مى خواهد در جامعه اسلامى امنیت کامل حکم فرما باشد یعنی نه تنها مردم در عمل و با دست به یکدیگر هجوم نکنند بلکه از نظر زبان مردم و از آن بالاتر از نظر اندیشه و فکر آنان نیز در امان باشند و هر کس احساس کند که دیگرى حتى در منطقه افکار خود تیرهاى تهمت را به سوى او نشانه گیرى نمى کند.(3)
پیغمبر گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله) نیز در حدیثى مى فرماید: «کُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حَرَامٌ دَمُهُ وَ مَالُهُ وَ عِرْضُه»(4)؛ (خون و مال و آبروى هر مسلمانی بر مسلمان دیگر حرام است).
این توضیحات جایگاه رفیع آبرو و حرمت انسان را در آموزه های اسلامی نشان می دهد.
اسلام و ترور شخصیت
اسلام این شیوه حذف و ترور را بسیار مذموم و ناپسند می داند؛ زیرا مخرب و ویران کننده حیات موفق ترین افراد جامعه می باشد و سبب تنزل روحیه افراد کارآمد و تشدید تضادهای گروهی می شود. این دین مبین در راستای مقابله با این پدیده توصیه های فراوانی دارد؛ از جمله اینکه با ابزارهای مورد استفاده در آن به مبارزه برخواسته است؛ مانند:1. نهی اسلام از معصیتی به نام «تهمت»: تهمت زدن به بى گناه از زشت ترین کارهایى است که اسلام آن را به شدت محکوم ساخته است. خداوند در آیه 112 سوره نساء می فرماید: «وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطِیئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَرِیئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِینا»؛ (و کسى که خطا یا گناهى مرتکب شود سپس بیگناهى را متهم سازد بار بهتان و گناه آشکارى بر دوش گرفته است). این آیه و روایت متعددی که در باره این موضوع وارد شده نظر اسلام را در این زمینه روشن م سازد. امام صادق(علیه السلام) در باره این گناه بزرگ می فرماید: «فَإِذَا اتَّهَمَهُ انْمَاثَ الْإِیمَانُ فِی قَلْبِهِ کَمَا یَنْمَاثُ الْمِلْحُ فِی الْمَاء»(5)؛ (کسى که برادر مسلمانش را متهم کند ایمان در قلب او ذوب مى شود همانند ذوب شدن نمک در آب). در حقیقت بهتان و تهمت، بدترین انواع دروغ و کذب است زیرا هم مفاسد عظیم کذب را دارد و هم زیان هاى غیبت و هم بدترین نوع ظلم و ستم است و لذا از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: «مَنْ بَهَتَ مُؤْمِناً أَوْ مُؤْمِنَةً أَوْ قَالَ فِیهِ مَا لَیْسَ فِیهِ أَقَامَهُ اللَّهُ تَعَالَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى تَلٍّ مِنْ نَارٍ حَتَّى یَخْرُجَ مِمَّا قَالَهُ فِیهِ»(6)؛ (کسى که به مرد یا زن با ایمان تهمت بزند و یا در باره او چیزى بگوید که در او نیست، خداوند در روز قیامت او را بر تلى از آتش قرار مى دهد تا از مسئولیت آنچه گفته است در آید). در حقیقت رواج این کار ناجوانمردانه در یک محیط، سبب به هم ریختن نظام و عدالت اجتماعى و آلوده شدن حق به باطل و گرفتار شدن بىگناه و تبرئه گنهکار و از میان رفتن اعتماد عمومى مى شود.
2. توبیخ مسخره کنندگان: خداوند در آیه 11 سوره حجرات می فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ»؛ (اى کسانى که ایمان آورده اید! نباید گروهى از شما گروه دیگر را مسخره کنند).
3. تحریم عیب جویی: خداوند در آیه 11 سوره حجرات «وَ لَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ»؛ (یکدیگر را مورد طعن و عیب جوئى قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید).
4. ممنوعیت سخن چینی: امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «شِرَارُکُمُ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّةِ الْمُبْتَغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَایِبَ»(7)؛ (بدترین افراد آنهایی هستند که به سخن چینی می کنند و در میان دوستان جدایی می افکنند و در جستجوی عیب برای افراد صالح و پاکدامن اند).
5. تحریم غیبت، بدبینی و بدگمانی: این اخلاقیات از جمله مهم ترین روش های تخریب وجهه افراد و گروهها می باشد. قرآن در آیه 12 سوره حجرات در این رابطه می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ»؛ (ای کسانی که ایمان آوردید؛ از بسیاری از گمان ها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمان ها گناه است؛ و [هرگز در کار دیگران] تجسس نکنید؛ و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند). خداوند در این آیه قرآن با ممنوع دانستن گمان های ناپسند، تجسس و غیبت در زندگی و رفتار دیگران، سدی محکم در برابر ترور شخصیت ایجاد نموده است. در واقع اسلام با تحریم این گونه اقدامات، آثار آنها را ممنوع و حرام می داند. چرا که وقتی تجسس و غیبت حرام گردید، دیگر بوسیله غیبت نمی توان شخصیت افراد را لگدکوب نمود.
6. پرهیز جامعه مؤمنین از اعتماد به سخنان افراد فاسق: در آموزه های اسلامی برای «پیشگیری از رواج شایعات»، از مسلمانان شده خواسته است که سخن چنین افرادی را نپذیرند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ»(8)؛ (ای کسانی که ایمان آورده اید اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد درباره آن تحقیق کنید، مبادا به گروهی از روی نادانی آسیب برسانید، و از کرده خود پشیمان شوید).
نتیجه اینکه دین مبین اسلام از همه راههای ممکن تلاش دارد تا از هرگونه ترور شخصیتی جلوگیری به عمل آورد؛ از پیشگیری گرفته تا جلوگیری از انتشار شایعات در جامعه.
7- احکام جزایی باز دارنده: پیشگیری های فوق در کنار احکام مجازات اتهام های دروغین اخلاقی و افترائات اجتماعی و نشر اکاذیب، نشان از جایگاه حساس حرمت و آبروی شهروندان در جامعه اسلامی است. به طور مثال حد قذف (متهم ساختن فردی به جرم زنا و لواط) طبق نص صریح قرآن در آیه 4 سوره نور، هشتاد ضربه شلاق است: «وَالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا ۚ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»؛ (و کسانى که زنان پاکدامن را [به زنا] متهم مى کنند، سپس چهار شاهد [بر مدعاى خود] نمى آورند، آنها را هشتاد تازیانه بزنید و شهادتشان را هرگز نپذیرید؛ و آنها همان فاسقانند). این آیه راه هر گونه ادعای بی پایه را سدّ کرده و اثر تبلیغاتی مدعیان دروغین را با نپذیرفتن شهادتشان خنثی می کند.
در افترا به وسیله نشر اکاذیب، اعم از این که از طریق مزبور به نحوی از انحاء، ضرر مادی یا معنوی به غیر وارد شده باشد یا نه، قانون گذار علاوه بر این که اعاده حیثیت شخص مورد افترا را در صورت امکان لازم دانسته، بلکه مرتکب را مستحق حبس تغزیری از دو ماه تا دو سال و یا شلاق تا 74 ضربه شناخته است (ماده 698 قانون مجازات اسلامی).
پی نوشت:
(1). حد قذف ترور شخص یا ترور شخصیت، حسنی، علی اکبر، درس هایی از مکتب اسلام، خرداد 1359، سال 20، شماره 3، ص 56 تا 60.
(2). حلیه الاولیاء، ابو نعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1423هـ.ق، الطبعه الثانیه، ج 5، ص 356؛ الإنباء فی تاریخ الخلفاء، ابن العمرانی، محمدبن علی، قاهره، دارالآفاق العربیه، 1419هـ.ق الطبعه الاولی، ص 51؛ نهایة الأرب فی فنون الأدب، النویری، احمد بن عبدالوهاب، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1424هـ.ق، الطبعه الاولی، ج 21، ص 216؛ تاریخ الخلفاء، السیوطی، الحافظ جلال الدین، قاهره، دارالفجر للتراث، 1420هـ.ق، الطبعه الاولی، ص 194؛ العواصم والقواصم فی الذب عن سنة أبی القاسم، ابن الوزیر الیمانی، محمد ابن ابراهیم، بیروت، موسسه الرساله، 1415هـ.ق، الطبعه الثالثه، ج 2، ص 400؛ شرح نهج البلاغه، ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، محقق و مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404هـ.ق، ج 15، ص 256.
(3). تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1371هـ.ش، چاپ دهم، ج 22، ص 185 و 186.
(4). مجموعة ورّام، ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى، قم، مکتبه فقیه، 1410هـ.ق، چاپ اول، ج 1، ص 115.
(5). الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1407هـ.ق، چاپ چهارم، ج 2، ص 170.
(6). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1403هـ.ق، چاپ دوم، ج 72، ص 194.
(7). الکافی، همان، ص 225.
(8). سوره حجرات، آیه 6.
پرسش و پاسخ مرتبط
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}